سرویس سیاسی- طی سالیان اخیر نگاه جناحی و سیاسی صدا و سیما با اعتراض شهروندان و نیز مسئولان و بزرگان نظام همراه بوده است. روزنامه جمهوری در این خصوص اخیرا نوشته است که «تعدادی از شهروندان تهرانی، دیروز طی تماس با روزنامه جمهوری اسلامی، به خودداری تلویزیون از پخش مراسم احیاء در حرم امام خمینی، اعتراض کردند. آنها میپرسیدند دستاندرکاران صدا و سیما چه مشکلی با حرم امام خمینی دارند که مراسم احیاء آن را پخش نمیکنند درحالی که حتی مراسم بعضی شهرستانها را پخش میکنند.» با این حال هنوز مسئولان صداوسیما چه در سال جاری و چه در سالهای گذشته پاسخ روشنی در این خصوص نداشتهاند تا اختلافات سیاسی صداوسیما با مخاطبان فقط خلاصهدر موضوعات سیاسی نظیر برجام نشده و پای مباحث صرفا مذهبی به ماجرا نیز باز شود؛ آن هم در شرایطی که انتظار میرفت مصاحبه اخیر سیدحسن خمینی، یادگار امام(ره) در سالگرد رحلت بنیان گذار انقلاب آغازی برای تغییرات دیدگاهی در صداوسیما باشد. اما بهنظر میرسد با موضعگیریهای صریح یادگار امام(ره) علیه تندروی برخی جناحها و انحرافات اندیشههای امام خمینی راه به جایی نبرد.
به گزارش آفتابنیوز،سازمان صداوسیما طی یک دهه اخیر شاید متفاوتترین دوران خود را بعد از انقلاب پشت سر گذاشته است؛ دورهای که از ابتدا با زاویه گرفتن صداوسیما از دولت اصلاحات شدت گرفت ولی رفته رفته با آمدن دولت محمود احمدینژاد یک راه و رسم جدیدی را برای خود آغاز کرد تا سالها بعد حسن روحانی رییسجمهوری کشورمان، در دوران کاندیداتوری خود در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، در اعتراض به عملکرد جناحی این سازمان آن را یک رسانه میلی بخواند.
پس از آن بود که اختلافات جریانهای سیاسی با صداوسیما به اوج رسید و در موضوع برجام شکل علنی به خود گرفت. بهویژه آنکه برای مدت مشخص و در بازه زمان طولانی صداوسیما به پاتوقی برای اصولگرایان در جهت تخریب دولت بدل شد و مناظرههای ضددولتی بیشترین سهم از زمان برنامههای خبری و تحلیلی این سازمان را از آن خود کرد.
در واکنش به این اتفاقات اعتدالیون و اصلاحطلبان که جریان صداوسیما را منحرف شده از منافع ملی و خاستگاه ملت برمیشمردند، رو به ارائه آماری از نفوذ برنامههای ماهوارهای در کلانشهرها آوردند تا افزایش این ناهنجاری را محصول نگاههای سیاسی و جناحی صداوسیما برشمارند. اینکه ماهوارهها به یک باره موفق شدند قریب به بیش از 80 درصد منازل تهرانیها را درنوردند و شبکههای ماهوارهای به یک بنگاه تبلیغاتی و تجاری برای کالای تجاری و فرهنگی داخلی بدل شوند، یک خبر تکاندهنده بود که حکایت از آغاز دوران افول صداوسیما داشت.
ریزش مخاطبان برنامههای صداوسیما در ادامه آنچنان مدیران و مسئولان این سازمان را نگران کرد که در جهت بهبود این آمار مترصد بازگرداندن چهرههای محبوب به برنامههای تلوزیونی شدند؛ چهرههایی که عموما ممنوعالتصویر بودند ولی به اجبار انتخاب شده بودند تا ناجی صداوسیما باشند. پروژهای که در ادامه با موفقیت همراه نشد و بروز برخی حواشی منجر به آن شد که صداو سیما در جذب مخاطب -بهرغم داشتن کارکنان چنددههزار نفری- رقابت را به شبکههایهای کوچک و خصوصی ماهوارهای ببازند.
مصطفی ایزدی در خصوص این اتفاق که چرا صداوسیما دچار چنین وضعیتی شده و رفته رفته مخاطبان آن کمتر و کمتر میشوند میگوید که «این مساله به رویکرد اصلی صداوسیما در خصوص موضوعات مختلف مربوط می شود و هرچه صداوسیما بخواهد که نظری را به مردم تحمیل کند و یا در برابر خواسته ملی و مردمی ایستادگی کند نتیجه عکس خواهد داشت و در ازای این رفتارها مردم منابع دیگری را برای تامین نیازهای خود مانند شبکه های اجتماعی و شبکه های ماهواره ای انتخاب می کنند. این در حالی است که صداوسیما با توجه به امکانات و خدمات مالی که در اختیار مخاطبان خود قرار می دهد بیشترین شانس را در مقایسه با سایر رقیبان در جذب مخاطب دارد.»
در واقع آنچه که صداوسیما در این روزها به آن نیازمند است یک حمایت جامع و فراگیر ملی از سوی مخاطبان است. صداوسیما در وهله اول بیش از افتتاح شکبههای جدید تلوزویونی و یا تغییرات ظاهری در اجرای برنامه، احتیاج به مخاطبانی دارد که سازمان صداوسیما را در استمرار برنامهها و اجرای اهداف هدایت کند. این امر محقق نخواهد شد مگر آنکه صداوسیما بتواند مخاطبان خود را حفظ کند و این در گرو آن است که صداوسیما تا چه اندازه به خواسته مخاطبان خود توجه میکند.
اینکه برنامه های مذهبی، سیاسی، تفریحی یا ورزشی برخلاف خواسته مخاطبان و صرفاً در جهت تصمیمات و سلیقه مدیران به نمایش گذاشته میشود در واقع همان کنار گذاشتن مخاطب است و این در حالی است که مخاطب برای دسترسی به خواستههای خود در حالی که صداوسیما تن به آنها نمیدهد، منابعی جز صداوسیما را انتخاب خواهند کرد.